روح ملافه سفید

یک ساعت قبل داشتم با سونی حرف میزدم و بهم ریخته بودم از اینکه چرا یه نفر که آدم مهمی واسم هست جوابم رو نداده. سونیا اون آدم رو نمی شناسه ولی توی سال ها از میزان توجه و حساسیت من روی آدم هایی که مورد علاقه م هستن کامل اطلاع داره. بعد کلی غر زدن و نالیدن و بلند بلند با خودم فکر کردن که چرا یه نفر میتونه از من انقدر متنفر باشه و چه دلیلی داره برگشت گفت دقیقا مشکلت اینجاست! این آدم هر کسی هست از تو بدش نمیاد ثمر! کلا به تو فکر نمیکنه! کلا تو نیستی واسش. رهاش کن بره. یه آدمی هست آدم رو دوست داره یکی هست از آدم بدش میاد با اونی که بدش میاد هم حتی تکلیفت معلومه به قول یه روانشناسی میدونی حداقل به مرور زمان میتونی نظرش رو در مورد خودت عوض کنی یا حداقل امید داری که عوض بشه ولی آدمی که کلا نادیده ت میگیره هیچ کاری نمیشه کرد. چون کلا تو واسش نیستی! حرفش ناامید کننده بود و حرف کاملا درستی بود. من شبیه اون روح پارچه یی های بچگی هام شدم که عادت داشتم خودم رو درست کنم و بقیه رو بترسونم.

نظرات 2 + ارسال نظر
لیمو شنبه 30 تیر 1403 ساعت 10:37 https://lemonn.blogsky.com/

چه توصیف به جایی البته روح هم عملا برای بقیه بی اهمیته اما لااقل تظاهر میکنن ترسیدن :))

آره تازه اونم روح واقعی باز یه ترسی شاید داشته باشد ولی روح الکی که با ملافه بود که اصلا الانم به احتمال زیاد آدم الکی به نظرش هستم

حدیث پنج‌شنبه 28 تیر 1403 ساعت 20:59 http://nevesuipini.blogfa.com/

کلن به تو فکر نمی‌کنه!
چقدر خوب بود این پست و چقدر دردم گرفت ثمر..

منم وقتی شنیدم یه لحظه خشکم زد ولی بعد سال ها دیدم بهترین نظر ممکن بود.
برای یادآوری دردی که تجربه کردی یا میکنی واقعا متاسفم. برای خودمم درد زیادی سال ها داشته و داره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد