راند آخر هفته: بیست و سوم خُرداد, اژدهای دوست داشتنی من

فردا روز تولدمه. ساعت چهار و نیم صبح بلیط دارم و برای کار اداری باید برم. نمیدونم نظرم موقع بلیط خریدن چی بود! از اینکه صبح خیلی زود و توی تاریکی جایی برم خیلی بدم میاد خاطرات خیلی دردناکی رو واسم میاره بالا از یه دوره یی که خیلی سخت گذشت و مجبور بودم هر روز چهار صبح بلند شم و برم خارج شهر. یه فضای وهم آلودی که احساس ترس خیلی عجیبی واسم داشت. البته الان به شدت قبل نیس. بیشتر حوصله داشتن حس شدیدی رو ندارم. توی این چند وقت که فقط در حال دوییدم چندتا آدم غریبه و ناآشنا خیلی کمکم کردن کمک های عجیب و بزرگ و بدون منت. لحظه به لحظه روزا و لحظه هایی که از خستگی و مستاصل بودن نفسم بالا نمی اومد فاطمه بود; رفیقی که پونزده سال گذشته از روزی که دیدمش. از اینکه اولین بار توی حیاط دانشکده اومد کنارم و بدون هیچ حرفی زد روی دستش گفت میدونی این چیه؟ بر و بر نگاش کردم گفتم نه! گفتم سوسکه که داره راه میره و زدن با دمپایی روش. بعد چند لحظه دستش رو برگردوند و انگشت هاش رو لرزوند و گفت سوسکه چپه شد! این جوک خنک و بی مزه باعث شد بخندم و بخوام بفهمم این آدمی که جوک به این بی مزه یی رو بلده کی هست .. نتیجه ش شد یه دنیا بالا و پایین, قهر و آشتی ولی یادم نمیاد لحظه سختی بوده باشه که تنهام گذاشته باشه با تمام وجودش جلوتر از من توی موقعیت بود و تنها آدمی بود که بودنش می ارزید .. دوست داشتم تولدم رمانتیک تر, جذاب تر, با حال خوش و خوردنی های خوشمزه بگذره ولی نتیجه چندان مطابق سلیقه از آب درنیومد. نمیدونم نتیجه این بالا و پایین رفتنا چند ماهه دیگه جواب میده و دیگه ایران نیستم یا اوضاع جور دیگه پیش میره ولی برای آرامشی که دارم برای آرامشی که یاد گرفتم با چنگ و دندون توی خودم به دست بیارم راضی ام, هرچند روزا و لحظه های خیلی خارج از تحملی رو می گذرونم. برای نداشتن کسایی که دوستشون داشتم و دوستم نداشتن و نیستن دلگیرم ولی همینه دیگه .. تولد بدون هیچی ام خودش مدلی هست دیگه : )

نظرات 2 + ارسال نظر
در بازوان یکشنبه 27 خرداد 1403 ساعت 00:46

ثمر جانم، عزیزکم، تولدت با تاخیر مبارک
میبوسمت و برات بهترینا رو آرزو میکنم
همیشه‌ی همیشه برای آشنایی با تو و قلب قشنگت از جهان وبلاگ‌ها ممنونم:))

مرسی الهام عزیز, تو اولین کسی بودی که باعث شدی سعی کنم خودمو بیشتر به خودم نشون بدم و اخلاق خوبت و مهرت اولین باری که صحبت کردیم واقعا از یادم نمیره
مرسی که بودی و هستی
منم از این دنیا و مابقی دنیاها ممنونم

حدیث چهارشنبه 23 خرداد 1403 ساعت 22:25 http://nevesuipini.blogfa.com/

تولدت مبارک ثمر جون
امیدوارم سال سالِ تو باشه، پر از تجربه‌های دلچسب و لذت‌بخش. پر از پول و خنده و غمِ کم‌.

حدیث مهربون, دختر موفرفری خوب و پُر از شور زندگی
مرسی برای تبریکت برای آرزوهای قشنگی که کردی و از خوندنش لذت بردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد