بازوهای کاغذی من

یکی از تمرین های این ترم روزانه نویسی یا نوشتن نامه هر روزه اول صبح است, نمی دانم چرا انقدر استقبال کردم و ذوق زده شدم با اینکه کار سخت و پر زحمتی است که خودت رو بدون سپر و نقاب نشون بدی ولی با اولین باری که نوشتم و فرستادم بیش از حد انتظارم خوشحال شدم. انگار همیشه منتظر چیزی این شکلی بودم اینکه کسی غیر از خودم خودم را بدون پرسونا و دلقک بازی و قهرمان بازی ببیند. دیشب گفت: کسانی که به نوشتن اعتیاد دارند میل به خود افشاگری زیادی دارند اگر کسی این میل رو نداره آنقدری که باید نوشتن قوت قلب روزانه اش نیست. من می لرزم و تمام جانم را دارم می تکانم که خودم را بدون الک دولک هایی که همیشه نشان همه داده ام بیان کنم و هنوز تا رسیدن به خود افشاگری قدم های زیادی برایم مانده

نظرات 1 + ارسال نظر
غ ـ ـزل پنج‌شنبه 20 اردیبهشت 1403 ساعت 07:38 https://life-time.blogsky.com/

من هم این میل رو دارم
خیلی شدید نیست ولی دارم
اما گاهی میترسم از قضاوتهای نادرست
من سالهای قبل اصلا از وسواسم بی پرده حرف نزده بودم که تو این چند ماه نوشتم
شایدم خیلیها رو از من برونه ولی دیگه باید مینوشتم اونم تو وبلاگ
و جالبه خیلی که فکرشو نمیکردم تو خصوصی اعلام کردن ما هم وسواس داریم حالا به نوعی متفاوت

من کاملا درک میکنم از چی داری میگی و چه شجاعتی میخواد تمام نقاب هایی که آدم سال ها توی جاهای مختلف زده برداره. قطعا قضاوت هست و قطعا عده یی از آدما خوششون نمیاد و حتی ارتباط رو قطع میکنن ولی چه اهمیتی داره؟! یه جایی یه سنی باید خودت باشی, تمام خودت باشی و مرتب سعی کنی ورژن بهتری بشی
آره اون وسواس رو منم دارم و حسی که میگی رو میفهمم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد