حال تون نو

اثر هنری من توی هفت سالگیه,

امیدوارم زندگی رو دوباره اینقدر غیرمعمول و هیجان زده با رنگ های شاد و غیرمنظم ببینم, امیدوارم بازم بتونم مداد رو با تمام زورم روی کاغذ فشار بدم تا ده بار نوک مداد بشکنه ولی هم چنان از رو نرم تا تمام جایی که میخوام پُر رنگ بشه. امیدوارم برای هر کسی که دوست داره و برای خودم بتونیم لاک پشت توی تنگ ماهی قرمز ببینیم, بتونیم شمع رو شکل مداد رنگی ببینیم, گل رو توی تنگ ببینیم, اون عنکبوت های قرمز با دست و پاهای سیاه رو جای سنجد ببینیم .. دیدن و لذت بردن از واقعیت های ساده و پیش پا افتاده و کشف دنیاهای عجیب پشت مفاهیم عادی


نظرات 7 + ارسال نظر
کوهنورد دوشنبه 13 فروردین 1403 ساعت 10:53 http://1kouhnavard.blogsky.com

جالبه که هنوز نقاشی رو دارین.
برعکس من نه هنری داشتم و نه دارم و نه چیزی به یادگار از بچگی نگه داشتم که یکی از حسرت های زندگیمه

آره واقعا داشتن چیزایی که بچگی آدم رو زنده میکنه جذابیت خاصی داره
به نظرم حافظه آدم مهمترین یادگاری هست که کلی خاطرات کوچیک و بزرگ داخلش سیو شده است, خود وجود آدمیزاد و زنده بودن و زندگی کردن بزرگ ترین هنر بقیه مهارت هست که قابل یادگیری, حسرت نخورید بابت این چیزا کلی زمان پیش رو دارید که الان و آینده تون رو خاطره انگیز کنه

در بازوان یکشنبه 12 فروردین 1403 ساعت 07:23

ثمر جان عزیز عزیزم سال نو مبارک
پر از خیر و برکت و سلامتی باشه برات

امیدوارم امسال با هنرمند دوست‌داشتنی این اثر، آشتی‌تر و دوست‌تر از همیشه برای خودمم همین هدف و آرزو رو دارم:))

مرسی الهام جانم دلتنگتم
سال نو توام مبارک جونت باشه و خوشی هات هر روز بیشتر و سنگین تر باشه
چه آرزوی خوبی کردی خیلی دست اول و متفاوت بود و به دلم نشست, چی از این بهتر

غ ز ل دوشنبه 6 فروردین 1403 ساعت 13:16 https://life-time.blogsky.com/

واقعا واقعیت برداشت ما از واقعیت هستش.
کاش برداشتهامون از قشنگی ها مثل دید بچه ها بود
چقدر من اینروزا بهش احتیاج دارم که عنکبوتها رو سنجد ببینم

آره حرفت رو قبول دارم حتی چیزی که چشم داره میبینه ولی ذهنت یا قلبت برداشت دیگه میکنه تقدم با چشم نیست
خب شاید هیچ وقت اون نوع برداشت رو نداشته باشیم ولی مطمئنم از چیزی که الان هستیم میتونیم بهتر بشیم و ذهن رو از پیچ خوردن دربیاریم
ای جونم سنجد انقد طعم ضایعی داره که به قدرت خیالت کمک میکنه یه دونه بردار بخور کاملا حس عنکبوت رو میده

لیمو دوشنبه 6 فروردین 1403 ساعت 10:46 https://lemonn.blogsky.com

سال نو مباااااررررک ثمر جون جونم
اون مربعه آینه ست. اون دو تا که جلوشه سبزه ست؟ یا اونی که جای درخته؟
فکر کنم دو تا هفت سینه یکی تو طبیعت یکی تو سفره.

مرسی عزیزم سال نو توام مبارک
ببین رفتم دوباره بازش کردم ببینم چیه! اونی که کنار درخته تنگ ماهی فک کنم اون دوتا سبزه واقعا دلیلشو نمیدونم چرا یکیش دورش مربع داره بچه خلاقی بودم
این احتمالم هست دوتا باشه چون تعدد سین و بقیه چیزا داریم

نازگل یکشنبه 5 فروردین 1403 ساعت 14:38

خیلی لذت بردم از این پست حال خوب کن
نقاشیت رو نگهش می دارم تا بهم حس و حال خوبی بده هر بار ببینمش‌... چقد خوبه که آدمایی با دل قشنگی مثل شما هستن و می تونن آرزوهای پولکی و شکلاتی به دنیا هدیه بدن بدون هیچ چشمداشتی...
می دونه خوبیش چیه؟
وقتی داری غرق میشی و فکر می کنی هیچ دستی نیست که بگیریش این حرفا میاد قلبتو بغل می کنه و نمی ذاره یخ بزنه! شاید گفتن و نوشتن و خوندنشون خیلی چیز عجیبی نباشه اما قطعاً می تونه معجزه کنه. چرا؟ چون ما با امیده که نفس می کشیم... و بزرگترین لطف به خودمون و بقیه از نظر من هدیه دادن همین چهار حرف به دلاست.
امید که امیدت پررنگ تر نقاشی شه امسال تو دفتر قلبت
و دل عزیزت مفاهیم ساده رو بازنگری کنه و ببینه میشه چقدر زیباتر قلب زندگی رو لمس کرد و انرژی دوباره گرفت
دلت به مهر قلب خوشرنگت خوش و گرم
الان هم نقاشی بکش برامون لطفاً کیف می کنیم. پروانه های منم سلام دارن

قربونت جوری که تو نگاه میکنی و برداشت ذهنی داری در مورد من فکر میکنی و خیلی خوشحالم برای نوع نگاه کردنت
آره منم این تجربه رو داشتم یه چیزی که میخونم یا حرفی که می شنوم و ازش میگذرم یه دفعه توی حال بدیا دقیقا میاد میشینه توی جونم و باعث میشه ازش انرژی ادامه دادن بگیرم یا بگم ببین فلانی ام این شرایط رو داشت و تونست رد بشه توام میتونی این خیلی نعمت بزرگیه که حافظه آدم یه سری اطلاعات و داده مناسب رو سیو کن برای وقتای اضطراری.
قربون جون تو برای دلگرمی دادنت و حرف زدن آرامش بخشت امیدوارم روز از روزت باکیفیت تر باشه و جواب تمام حس های خوبی که بدون منت و بی دریغ میدی رو توی بهترین جاها که انتظار داری بگیری
از موقع پروانه ها باورت میشه هیچی نکشیدم اونم به خاطر تو بود که خواستی واقعا از من برنمیاد سلامت باشن سلام منو برسون

Lily شنبه 4 فروردین 1403 ساعت 06:54

خیلی خیلی قشنگه. هنوز هم اگه بخوای می‌تونی شمع‌ها رو شکل مداد رنگی ببینی، عنکبوتای سیاه رو جای سنجد… یاد خواهرکم افتادم که در دیار غربته نقاشی‌هاش مثل شما بود.قصه داشت پشت هر نقاشی.

برای خودم خیلی جالبه که چند ماهه دارم تلاش میکنم دوباره دنیا رو با دید شگفت انگیز یه بچه ببینم نه چیزایی که سال ها طبق عادت و برنامه دیدم
ای جانم ایشا.. سلامت باشه هرجایی هست و هنوز یه ذره از اون روحیه رو حفظ کرده باشه

تراویس بیکل جمعه 3 فروردین 1403 ساعت 23:47 https://travisbickle2.blogsky.com/

اون روزها گذشته دیگه.
ایشالا این قدر روزهات خوب باشه که یاد کودکی نکنی

در گذشتن و برنگشتن اون روزا که شکی نیس و قطعا من سی و پنج ساله نمی تونم برگردم به هفت سالگی. منظورم برگشتن به دیدن سادگی و غیرمعمول نگاه کردن به دنیا بود
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد