قطعه های پازل محبوبم

هر آدمی یه تیکه یی داره که توی ذهنم می مونه یه لحظه یه آن که شکار کردنش یکی از لذت بخش ترین کارا و لحظه هاست. یکی حرکت دستش موقع دم اسبی بستن موهاش جالبه, یکی عادت داره وقتی چایی هنوز داغه دستاش رو حلقه کنه دور لیوان و زود بکشه کنار و بارها این حرکت رو تکرار کنه تا لحظه خوردن, یکی موقع آشپزی یه لنگه پا میشه و میره توی فکر و قاشق چوبی به دست ماتش میبره به کاشی های زیر هود, یکی موقع خط چشم کشیدن چین روی پیشونیش میندازه, یکی موقع اسکرول کردن گوشی یه ابروش رو بالا میندازه, یکی وقتی باقلوا میخوره دستش رو میذاره روی شکمش, یکی وقتی ناراحته زیاد و با سرعت بالا و بی ربط حرف میزنه و مدام فحش میده, یکی وقتی از کسی که دوسش داره حرف میزنه مدام توگردنی قلبش رو با دستش لمس میکنه و آروم میخنده, یکی وقتی سیگار میکشه نفس عمیق بین هر کام گرفتنش میکنه و نشون میده یه حسرتی داره, یکی یکی یکی .. من عاشق این لحظه های آشنای اطرافیانم هستم و مطمئنم یه روزی که برم یا روزی که اونا نباشن دلم برای نبودن و نداشتن آدم ها تنگ نمیشه

نظرات 5 + ارسال نظر
Lily دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت 05:39

چه قشنگ نوشتین! یاد شیوه خنده نخودی یکی از همکلاسیهام افتادم که مادرش هم درست همون جوری می‌خندید. چه دقت دیدی دارین که این نشونه‌های کوچیک غیر کلامی رو حس کردین

مرررسی از تعریف دلنشین شما
چه خوبه همه مون از این قطعه های پازلی داریم و توی ذهن مون نگهشون داشتیم, من خنده نخودی خیلی دوست دارم و الان ناخودآگاه یاد خودم توی یه لحظه های خاص افتادم که با خجالت کشیدن همراهه
نمیدونم دقت کردن هست یا نه از نظر خودم بیشتر به شیوه دوست داشتن و دیدن متفاوت از کسایی که واسم مهم هستن بستگی داره.

نازگل یکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت 19:14

من هم قدردانم امیدوارم لایق حضور عزیز و مهربونت هم باشم که خیلی برام قشنگه

نازگل عزیز لطیف, برای منم وجود تو لذت بخشه

لیمو یکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت 12:25

عهه اسکی چیه! این نشون میده فکرها و حسهای لحظه ایمون به هم نزدیکه و به این موضوع مثل هم نگاه میکنیم.

قربونت آره من میزان هماهنگی روحیم با تو رو خیلی وقته حس کردم
ماچ به روی تو فرفری خوشگله

لیمو یکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت 09:03 https://lemonn.blogsky.com

نمیدونم یادته یا نه چند وقت پیش یه پست نوشته بودم درباره همین به یاد موندن ها و چه جذابه کسی که از تو یه چیزی تو ذهنش باشه و بهت بگه. مثلا یه بار یکی بهم گفت هیچوقت نفهمیدم موهات رو چجوری اونقدر خوشگل میبستی و من هربار اونطوری میبندم ذوق میکنم :)) مثل خودت که اینها رو میبینی و میگی حالا یه سری حرکات مثل اینایی که گفتی ناخودآگاهه ولی برای من کسایی که خودآگاه هم ویژگی یکسان در گذر زمان دارن جذابن. مثلا کسی که یه گردنبند سالها گردنشه یا همیشه موهاش رو یه مدل میبنده.

آره راست میگی یادمه نوشته بودی و چقد خوشم اومد پس الان باید بگم یه اسکی ریزی از تو رفتم میدونی چی خوبه ؟ اینکه اون آدم بهت این حرفو زده و تو تا ابد یاد این حرف هستی و چقد احساس خوبی بهت میده هر دفعه یی که یادت میاد.
به نظرم اینی که میگی امضا شخصیه آدماست, مثل عطر همیشگیه که یه نفر میزنه استایل همیشگی که داره و توی ذهن آدم حک میشه و به محض اینکه یه ویژگی مشابهی یه جایی میبینی یاد اون آدم خاص می افتی

نازگل شنبه 30 دی 1402 ساعت 22:02

لازم داشتم اینجارو یهویی بخونم ممنون
من امروز داشتم فکر می کردم هرگز دلم واسه اینجا و هرچیزی که بهش مربوط میشه تنگ نمی شه. مطمئنم.
یکی وقتی ذوق داره، دوست داره چند ساعت بی وقفه فقط حرف بزنه، یکی دلش که تنگ می شه بدون مکث میره که با ابرا هم صحبت شه، یکی وقتی میاد خونه می بینه تنهاست، بی نهایت ذوق می کنه، یکی وقتی خیلی خسته است نگاهشو می دزده، یکی وقتی بقیه کنارش دوست ندارن زمان بگذره حس می کنه خوشبخت ترینه و اون لحظه قشنگ تر لبخند می زنه، یکی عاشق خاطره بخشیدن به بقیه ست و می گرده ببینه کی چطور لبخندش واقعی تره، یکی دلش که لک می زنه واسه کتاب خوندن، بی دلیل بی قراری می کنه، یکی همیشه نزدیک تر بودن رو با فاصله دوست داشته و ندونسته چرا، یکی دوست داره وسط آشپزی برقصه و موقع کاهو شستن و کتاب خوندن با بلندترین صدای ممکن با آهنگ هم‌خوانی کنه، یکی یکی یکی
و اون یکی منم

قربون تو منم از این حجم لطافت تو نرم بودنت لذت میبرم
چقددددر خوب بود ادامه یی که دادی, اینکه آدم عادتای خودشو به مرور زمان می فهمه خیلی جالبه و دقت میخواد ولی وقتی معدود آدمایی پیدا میشن که اینو توی تو پیدا میکنن و یادشون می مونه به نظرم بی نهایت جذابه.
نازگل تو واقعا تو یه "یک" منحصر به فردی دختر, قدردان دنیام برای آشنا شدن با تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد