wow

نیاز دارم یک نفر باشه از لحظه یی که چشمم رو باز میکنم و هنوز میخوام از تخت بیام بیرون شروع کنه بهم امیدواری دادن و از محاسن و کمالاتم تعریف کردن. هر لحظه بهم بگه آفرین! برو جلو تو از پسش برمیای, برو مرحله بعدی, چقدر کارت خوب بود. حتی از اون واووو های انگلیسی به همون شکل مفتضحانه و لوس با دهن گشاد هم بهم بگه, مثلا رفتی صورتت رو شستی واو, قهوه درست کردی واو, امروز یک خط بیشتر نوشتی واو, امروز از بین ده تا کار مهم فقط رفتی دوش گرفتی واو, یه ربع راه رفتی اونم واو, اینو خوردی اشکالی نداره نوش جونت بازم واو. نیاز به هل دادن و تایید گرفتن بیرونی دارم, عصری که چمباتمه زده بودم و توی تاریکی حتی حوصله روشن کردن برق رو نداشتم یاد کرگدن افتادم, یه بار موقع امتحانا زنگ زد و  خوابالو جواب دادم و باورش نمیشد, گفت خوابی ؟! پاشو, همین الان پاشو برو پای درسات. هروقت غر میزدم از این رشته متنفرم با حوصله تک تک حرفام رو گوش میکرد و بی برو و برگرد میگفت نظرم با قبل فرقی نکرده, اول لیسانس بگیر بعد هر رشته یی دلت خواست برو ولی مدرک باید بگیری بعد هر کاری خواستی بکن من به چیز دیگه کار ندارم. از اینکه در کنار انواع و اقسام مسئولیت های ریز و بزرگ و باقواره وبی قواره و توی رنگ بندی های مختلف, مسئولیت امیدواری دادن خودم هم با خودم باشه به درجات بعد استیصال رسیدم, باید یک نفرو استخدام کنم بیاد هر روز از صبح تا شب امیدواری بده شده زرد شده چرک شده دست دوم و دست هزارم ولی بگه.

نظرات 4 + ارسال نظر
نازگل سه‌شنبه 21 آذر 1402 ساعت 12:48

بنظرم هر کسی یجوری عجیبه و این خوبه :) چون هر کدوم دیوونگی های مخصوص به خودمون رو داریم دیگه. اصلا دلیل اینکه وبلاگ نویسی رو دوست دارم اینه که آدما اینجا بیشتر از درونشون رونمایی می کنن تا دنیای بیرون و دستاوردهاشون که معمولا با شخصیت اصلیشون فاصله داره
اوهوم گاهی هم دوست دارم با شنیدن تایید بقیه در حالی که گوشامو گرفتم فرار کنم ازشون، شاید چون بی اندازه تایید گرفتن ازشون اساس زندگیم بوده تا چند سال قبل...
شاید باورت نشه اما قبل از خوندن این پست دقیقا در مورد همین موضوع دیروز حرف زده بودم.

آره دقیقا همین طوره اینکه همه خودشون هستن و از کوچیک ترین تا بزرگ ترین مسائل زندگی آدما رو میذارن جلوی چشم واقعا چیزای خیلی جالبی در مورد برداشت آدم از دیگران و از زندگی خودش به خودش بهت میده
من تاییدایی که گرفتم توی یه برهه زمانی خاص بوده که خیلی خیلی تاثیر مزخرفی روم داشته و از وقتی خودم با ورژن خودم خواستم باشم اون تایید رو نگرفتم شاید الان دنبال اونم
خیلی خوبه آدم چیزی که بهش فکر میکرده و توی ذهنش بوده از یه زاویه دیگه ببینه

نازگل دوشنبه 20 آذر 1402 ساعت 23:52

خیلی عجیبه حرفاتون گاهی همین تفاوت هاتون قشنگ ترتون می کنه.
در مورد خودم، شخصیت الانم جوریه که اگه چنین فردی دورم باشه دوست دارم گوش هامو بگیرم و چیزی ازش نشنوم... نمی دونم چرا.

اینو خیلی شنیدم که عجیبم ولی واقعا اینطوری نیس بی نهایت ساده تر از عجیب بودنم. چشم تو قطعا زیبایی میبینه
دوست دارم کسی در مورد خودش بگه و مرسی گفتی, با نیمچه شناختی که ازت دارم واقعا تو نیازی به همچین کسی نداری خودت به اندازه کافی پتانسیل درونی برای امید دادن به خودت داری

لیمو دوشنبه 20 آذر 1402 ساعت 09:39 https://lemonn.blogsky.com

اونجا که شاعر میگفت "من نیازم تو رو هرروز دیدنه، از لبت دوستت دارم شنیدنه" حس میکنم به همین مورد اشاره میکرد فقط برای اینکه مخاطب پسند باشه پای دوست داشتن رو وسط کشیده.

من عاااشق فریدون فروغی ام
آره انقدر باشعور بودن این همه سال قبل به این قضیه رسیده حالا چه بهتر دوست دارم و قربونت برمم هر دو دقیقه بگه اونم خوبه

سیما دوشنبه 20 آذر 1402 ساعت 08:40 https://dudaimborns.blogsky.com/

من دیروز به این فکر میکردم که صدای تشویق و کف زدن دسته‌ای آدم رو برای خودم پخش کنم :)) شاید لازم داریم واقعا! فکر کن جمعیت تشویق‌کننده رو تصور کنی، جلوشون تعظیم کنی و چه بسا سخنرانی کوچیکی هم براشون بکنی :))

آره راست میگی من خیلی تو فکر ربات بودم برم از ژاپنیا کمک بخوام ولی دور از دسترس ایده تو کار راه اندازتره
سخنرانی حتما خیلی شیک و های لول و ادعای فهم زیاد میخوام بیام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد