پس از رویا

اسم کافه-قنادی رو گذاشته بعد از رویا ! اومدم برم توی مغازه بهش بگم آخه لامصب, قبل رویاست که آدم شور و انگیزه و حال داره و یه ویژنی توی ذهنش داره از رسیدن, از موفق شدن, از تجربه خوشی و لذت, از تصویرایی که رسیدن فریم به فریم میاره جلوی چشمات و شادی از دوز پایین تزریق میشه توی تمام رگ و پی ات, حتی اگه مستاصل و خسته ام بشی بازم صبح خودت رو یه جوری بلند میکنی و می کشونی برای رسیدن به رویا, حتی اگه آخرین جا توی دلت با یه صدای قاطع و مطمئن بهت بگه نمیشه و نمیرسی بازم بیشتر وقتا ترجیح میدی مسیر رو تا انتها بری. بعد رویا دیگه خبری نیست, کدوم فیلم رو دیدی بعد رسیدن دو نفر رو نشون بده! همیشه آخرش با تا سال های سال با خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردن سر و تهش رو هم آوردن, کسی دیدی بره دنبال بعد داستان؟! اصلا بعد رویا دیگه خوردن اکلر و دبل اسپرسو مزه نمیده, بعد رویا دیگه پاهات کشش نداره بری بشینی توی کافه و به ویترین شیرینی ها خیره بشی و توی ذهنت کالری رو حساب کنی یا امروز خوش بگذرونی و چشمک زن ترین رو بخوری. بعد رویا اگه قشنگی هم باشه موقتی و چند روزه ست, بعد می افتی توی زوال, روزمرگی و خستگی و کسالت.

یه وقتم میبینی انقدر نرسیدیم و دوییدم و دوییدم و دونه دونه رد کردیم که بعد رویا بیشتر وحشت و ترس داره تا خوشی و لذت و آرامش! شبیه همستر و چرخش شدم ..

نظرات 3 + ارسال نظر
نازگل چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت 23:19 https://nazzgol.blogsky.com/

ثمر اگر رسیدنی در کار نباشه چی؟ اگه از اول اولش بدونیم هیچ وقت هیچی اون چیزی که تو ذهنه در قالب رویا و اصلا قراره رویا یا قبل و بعد رویایی نباشه چی؟ اگر تمومش رو یه بوم نقاشی ببینیم؟ و با شجاعت بخوایم رنگ ها و تصاویر رو انتخاب کنیم؟ و هر کی هر چی گفت ما لبخند بزنیم و تنها تمرکز داشته باشیم که قدم های مسیرمون رو حس کنیم؟

به نظرم آدمیزاد همیشه چون دنبال متصل شدن به چیزای ناشناخته و ورای خودش و مادیات و محسوسات اطرافش هست و درنتیجه رویا داره; خیلی به ندرت پیش میاد رویایی توی سر کسی به هیچ شکل و رقم نباشه, ولی اگه یه نفر کلا این چیزا رو یه گیم ببینه و به قول تو نقاشی و البته پایبند بمونه به راهش و انتخاب هاش خیلی خیلی هنر بزرگی کرده. ولی شخصا فکر میکنم کسی که ترکیب این دوتا رو توی تعادل نگه داره کار بزرگتری میکنه هم باور به رویا داره هم شجاعت رفتن حتی اگه مطمئن باشه رسیدنی تو کار نیست

لیلی سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 22:12

فکر کنم بعد از رویا تو ذهنش یه چیزی مثل بعد از نسترن بوده. شاید هم منظورش فراتر از رویا بوده وگرنه رویاست که قشنگه بعدش که بیداریه

یادش بخیر یاد آهنگ نسترن افتادم چقدر دوسش داشتم, کاش بعد نسترن رو نمیخوند واقعا کلا هرچیزی امتداد داشته باشه, شماره دو داشته باشه, بعدی داشته باشه چندان رضایت بخش نیس.
آره واقعا همه دنبال رویان بعدش دیگه خبری نیس

لیمو سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 12:27 https://lemonn.blogsky.com/

یه زمانی انقدر ذهنم نسبت به شادی فقیر شده بود که هر چی میخوندم یا میدیدم، بعدش رو تصور میکردم و لحظه های به باد رفتن همه چی. دقیقا پس از رویا :)))

میدونی به نظرم بیشتر از اینکه از فقر ذهنی بیاد از ترس میاد .. ترس خراب شدن, بیشتر از اون ترس دوباره خراب شدن برای همین ذهنت بعدش رو میسازه که با خودت بگی خب چندان چیز دلنوازی هم بعدش نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد