خیلی کم پیش میاد یا شاید هیچ وقت اتفاق نیفته آدمی رو پیدا کنی و ببینی که کاملا روحیات و طرز تفکر و زاویه دید تو رو داشته باشه و گیریم پیدا هم شد عجب هم نشینی ملال انگیز و خودخواهانه و خودشیفته گونی میشه دوتا از خودت روبروی هم بشینن و معاشرت کنن. بعد سال ها متوجه شدم مهم ترین اصل تعامل دونستن و درک کردن نحوه ارتباط طرف با خودش و دنیاست; هر کدوم ما شبیه جزیره هایی هستیم با فاصله های کم یا زیاد از همدیگه, داخل این جزیره قوانین, آب و هوا, زبان, راه ها و ارتباطات, فرهنگ و سبک خاص خودش رو داره. ما با کلی پارو زدن, نقشه خونی, پرس و جو و شنا کردن خودمون رو به جزیره ها می رسونیم و بدون دونستن هیچ قاعده و قانونی با کلی سر و صدا و بی ادبی و پررویی هرجایی از این جزیره میریم چادر میزنیم و هر کاری دلمون خواست میکنیم و آخرشم میگیم عجب جای مزخرف و بد آب و هوایی! خیلی ام کوچیک بود, خیلی ام بسته بود, چیزی ام نداشت با این همه تبلیغ و بروشور! چقدم دلگیر و بی سر و صدا بود آدم دلش می ترکید! وقتی زبان ارتباط خاص یک نفر رو ندونیم, وقتی ندونیم یه آدم موقع افتادن توی هر کدوم از چاله های احساسی مثبت و منفی چه ری اکشنی از خودش نشون میده تقریبا غیرممکن اون ارتباط چیز به دردخوری از آب دربیاد و بعد مدتی محکوم به فناست.
p.s: من موقع افتادن توی چاله چوله ها کاملا ساکت میشم حتی کلمه یی نمیتونم به زبون بیارم, شبیه آتشفشان نیمه فعال میشم که هر ازگاهی دودی ازش خارج میشه ولی فوران نداره مگه اینکه کسی پاش رو بذاره روی دُمم و برنداره اون وقت قضیه برعکس میشه! مرسی که وقتی وارد جزیره ام شدی قوانین اش رو خوندی و احترام گذاشتی, مرسی که زبان ارتباطی منو میدونی, مرسی که تشخیص میدی ترجیح من حرف نزدن, مرسی که برعکس همه بدون در زدن کلید نمیندازی بیای وسط حال و پذیرایی بشینی و تخمه بشکنی و بگی بیا فیلم کمدی ببینیم یه دل سیر بخندیم حالت خوب شه!
اااااا کامنتم کامل نبود متنش چرا
محدودیت داره گمونم
آره حس کردم یه چیزی قرار بود اضافه کنید ولی نیست. نمی دونم اگه نیومده که حتما داره
دوست داشتید تیکه تیکه واسم ارسال کنید
سلام. خوندن اینجا مثل خوندن کتاب و قصه بود... عجیبه... بعد از مدت ها گذر زمان رو فراموش کردم... منم در این مورد که جای دور شدن، بشناسیم و درک کنیم و بپذیریم و بسازیم... واسه بچه ها گفتم
متنش رو می ذارم
فقط طولانیه :)
این هفته ساعت نگارش دهم از بچه ها خواستم این متن رو بازنویسی کنن... قبلش باهمدیگه در موردش صحبت کردیم البته...
از همدیگه آدم ایده آل بسازید.
دوره تعویض آدم ها عوض شده!
آدم ایده آل پیدا کردنى نیست، ساختنیه…
سلام, خوشحالم که زمان رو موقتی فراموش کردی چیز به دردنخوریه.
آره متاسفانهبیشتر ما من جمله خودم اول از همه توی روابط خیلی فست فودی رفتار میکنیم انگار چیزی رو سفارش دادیم از توی منو و دقیقا باید اون رو تحویل بگیریم در صورتی که ایده ال ترین آدم هم توی روابط نزدیک و خصوصی کلی جزییات نه چندان دلنشین داره.
+ خیلی خوبه که بچه ها از این سن آشنا شدن با این چیزا رو یاد بگیرن حتی اگه الان جدی نگیرن توی ناخوداگاهشون سیو میشه و یه روزی قطعا به درد میخوره
اگه اونطوری بگی ای جونم که من پا میشم میرقصم
به عنوان کسی که یکی از اموجیهای پرکاربرد گوشیش دختر رقصنده ست بلاگ اسکای به من ظلم کرده.
+ همین دیگه. پدر آدم درمیاد باید دو نفر رو با هم آباد کنی. هر چی هم بگی نه و فلان یه جا میاد یقه ت رو میچسبه.
آره البته اگه مجبور نشی فک و فامیل وابسته طرف رو هم آباد کنی اون بده, آره قبول دارم یه جاهایی نمیشه دربری و میاد سروقتت چه بخوای چه نخوای چه دلزده باشی پیش میاد
چه خوب شرح دادی موضوعو
قربونت
چه خوبه که دوباره نوشتی. این چند روز که ازت چیزی نخوندم سخت گذشت
+ جدیدا بر اساس روانشناسی های زردی که راه افتاده به آدما دقیقا میگن از هر جزیره ای خوشتون نیومد جمع کنید برید. میگن اگر آب نبود مبادا تلاشی کنید ها. چیزی که زیاده جزیره، برید یکی دیگه. اینه که اکثرا حتی به خودشون زحمت خوندن بروشور رو هم نمیدن. یه مشت جزیره متروک با کلی ردپا که تقریبا امکاناتشون بیهوده استفاده شد مونده فقط. حالا اگر ماهر باشی یا واقعا دنبال معنا باید بری یکی رو آباد کنی :)))
++ بوس به تو که آتشفشان شدنت من رو یاد ب۶۱۲ و شازده کوچولو انداخت.
الان تیریپ سامی بیگی باید بگم ای جوووونم
من قربون تو هیچ وقت بهت سخت نگذره

روانشناسی ما توی چند سال گذشته واقعا نه تنها قیمه رو ریخته تو ماست که ژله و باقالی پلو و کل محتویات میز رو خالی کرده تو ظرف داده دست همه! درسته تحت یه شرایط خاص و یه سری رفتارای خیلی بلد و گل درشت یا مثلا احتمال آسیب فیزیکی و روانی تو قطعا باید بذاری بری بدون ذره یی معطل کردن خودت ولی این کجا و اینکه تقی به توقی بخوره کلا بزنی زیر همه چیز و جمع کنی بری بسیار بسیار زیاد کودکانه و عدم بلوغ آدم رو می رسونه.
والا ما خودمون رو بریم آباد کنیم یه ذره آب بریزیم پای درخت دوتا برگ سبز دربیاد خیلی زحمت کشیدیم آبادی بقیه پیشکش
آخ چه جالب یکی دو هفته پیش یه چیزی پیش اومد یاد روباهه افتادم دلم خواست برم برای بار هزارم بخونمش ولی یادم رفت الان گفتی امشب حتما یادم هست