meine Schwester

هر روز صبح بهش زنگ میزنم, مگه اینکه حالم خیلی درب و داغون باشه که هیچ جوره نتونم ادا و اصول دربیارم. طبق معمول امروز صبح زنگ زدم نیم ساعت چرت و پرت میگم که بخنده و سرحال بشه, سر جریانی اعصابش بهم ریخته ولی آروم حرف میزنه و سعی میکنم موضوع رو واسش حل کنم. یه دفعه های های میزنه زیر گریه ! میدونم قطعا واس پمپ آب و فشار کم آب نیست که گریه میکنه, گریه اش دردناک و از سر دردمندی طولانی مدت سر تا پاش هست. متاستاز استخوان همه جا را زده و جایی نمونده که سالم باشه. هر روز با استرس اینکه نکنه بدتر شده باشه, نکنه جای دیگه رو درگیر کرده باشه می گذرونه. صدامو نمی تونم کنترل کنم ولی بعد چند ثانیه بازم شروع میکنم به جفنگ گفتن انقدر میگم که دوباره میخنده.

از دلسوزی کردن بیزارم, دلم نمی سوزه که ذکر مصیبت راه بندازم توی سر خودم واسش. از طرف دیگه به پتانسیل آدما ایمان دارم به جمع و جور شدن تیکه پاره های ریخته شده این طرف و اون طرف, فقط گاهی اوقات شتاب جریان حوادث یا انقدر تند میشه که سر جات فریزت میکنه و گاهی انقدر کند میشه که احساس میکنی گذاشتنت وسط ماهی تابه و زیر گاز کم و توام حسابی جلز و ویلیز میکنی.

الان انگار ماه هاست بو و صدای جلز و ویلیز میاد و کسی نمیاد زیر گاز رو خاموش کنه

نظرات 4 + ارسال نظر
تَک سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ساعت 23:39 https://let-me.blogsky.com/

امیدوارم همه چی بهتر شه ، حتی بهتر از چیزی که میخوای بشه

ممنون لطف داری مخصوصا قسمت دوم بهتر از چیزی که میخوای خیلی خوب بود

حدیث یکشنبه 14 خرداد 1402 ساعت 11:44

ثمر عزیزم مرسی از لطفت.
غیر ارادی دارم تمرین نویسندگی می‌کنم :)))

خواهش میکنم, کارت خیلی خوبه و مطمئنم توی زمان کوتاه پیشرفت زیادی میکنی

لیمو شنبه 13 خرداد 1402 ساعت 10:51 https://lemonn.blogsky.com/

شاید بعضی وقتها بگم شوکه شدن بده و سخته و این حرفها اما در نهایت بنظرم فریز شدن از غم خیلی بهتر از جیلیز ویلیز آرومه. بالاخره یخ آب میشه اما طراوت و شادابی بعد سرخ شدن برنمیگرده...
+ چه خوبه که اون شخص تو رو داره.

نمی دونم واقعا کدومش سخت تره! آخه اون حالت فریز شدنم وقتی ماه ها توش باشی و مدام چک بخوری از این ور و اون ور روزگار دست کمی از جیلیز و ویلیز نداره.
طراوت همیشه هست حتی موقعی که توی اوج دردی یه رگه هایی هست که با تمام وجود حالتو خوب میکنه می دونی شبیه چیه؟! شبیه جریان وسط مجلس ختم و عزا قهقه زدن که همه تجربه شو داریم, فرقی نداره طرف کیه توی اوج غم یه چیزی هست که به خنده ت میندازه. تا وقتی هستی و نفس میکشی طراوتت رو داری
خواهرمه و قربون تو

حدیث پنج‌شنبه 11 خرداد 1402 ساعت 13:58 http://infinitelygreen.blogfa.com

جفنگ گفتن(بقول خودت) برای آدمی که غمگین و گاهی ناامیده، برام مثل مرگ می‌مونه. حس میکنم یکی چنگ میندازه تو سینه‌م و میخواد قلبم رو از جا بکنه.
امیدوارم حالشون خوب بشه

قبول دارم خیلی سخته ولی گاهی اوقات تنها کاریه که از دست آدم برمیاد. اگه حتی یه نفر با اون حجم سنگینی که داره پنج دقیقه احساس بهتری کنه خیلی فشار کمتری واست داره
مرسی حدیث جانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد