خانه ای روی آب

احساس کسی رو دارم که میخواد از بالای بلندترین صخره شیرجه بزنه توی عمیق ترین آب های آزاد جهان ولی نه شنا یاد داره نه می دونه شیرجه درست رو چطوری میزنن نه عمق آب و سردیش رو میدونه نه خبر داره چطوری باید بیاد از آب بالا ! نه میدونه ساحل و خط ساحلی کجاست; تنها چیزی که میدونه این هست که باید بپره ! فقط دست و پاش رو جمع کنه و با قدرت بپره پایین !

مدام دور و برش رو نگاه میکنه ببینه کمکی دستی از جایی نیست ولی آدما شبیه شبح سرگردون فقط رد میشن و میرن یا اینکه شاید خودش شبح شده و به چشم بقیه قابل دیدن نیست, یا اینکه اینجا روی این صخره پر از خزه لیز دقیقا اولین کورس سلف استادی دنیاست واسش و در هر صورت باید یاد بگیره مدل پریدن خودش چطوریه !

به تمام اینا یاد تمام پریدن های قبلی رو هم اضافه کن که تعداد کمی از بالای آبی ها و پایین آبی ها میگفتن بپر ما هستیم, ما هستیم ولی توی هوا که بود اونا جا خالی داده بودن و رفته بودن.


نظرات 1 + ارسال نظر
در بازوان چهارشنبه 10 آذر 1400 ساعت 14:31

چی میشه اگه نپری؟ اول بری پایین با نوک پا دمای آب رو بسنجی، بعد بذاری تنت کم کم عادت کنه. حتی یه نگاه بندازی ببینی کوسه ای چیزی نداشته باشه.
اصلا شایدم دلت خواست یه قایق بندازی رو آب و خودت خیس نشی.
(آیکون آدمی که در زندگی هر طرف رفته و هر شیرجه ای زده، جز وحشتش نیفزوده:)

چه نظر جالبی داشتی من اصلا نمی تونستم با این زاویه نگاه کنم و واسم جالب بود, نوک پا رفتن یا قایق انداختن چیزی بود که ذهنمو درگیر کرد.
می دونی من همیشه ایمان داشتم و دارم کسی که هر شیرجه یی زده حتی اگه فقط وحشت بوده هیچ وقت بدهکار خودش نمیشه و 100 به صفر جلوتر از کسی که همه عمر روی خط صاف رفته و دوباره برگشته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد