صحنه پردازی

بزرگ ترین لذتی که این روزا می بری؟

دراز کشیدن و پهن شدن توی یک محلول غلیظ گرم, بالای سرم ویو دارچین و پر لیمو (خودم فقط میبینم). گاهی اوقات فشار تی بگ روی شکمم هست ولی اعتنایی نمیکنم. گاهی ام که چشام رو باز میکنم یه کلاغ توی صحنه ست زل زده به ته فنجون و منتظر نشسته بیام بیرون که خبرای مزخرفش رو جار بزنه. من زرنگ ترم بیشتر می چسبم ته فنجون.


نظرات 3 + ارسال نظر
Blue Mahya جمعه 8 بهمن 1400 ساعت 23:28 http://Bluemahya.blogsky.com

سلام مهربان
امیدوارم خوب باشید.
_ __ _ __ _ _ _
این تصویر به چشم های من قلاب انداخته.
انقدر سنگینه که نمیتونم بلندش کنم و انقدر شفافه که هی میخوام ببینمش.

چه سلام زیبا و پر احساسی, ممنونم ازت
خوشحالم که دوست داشتی راستش اصلا یادم نمیاد کار کی بود که بهت معرفی کنم چون عاشق تصویرگری ام توی آرشیومم داشتم, آره دیدنش مجموعه چندتا احساس متفاوت و لذت بخشه

در بازوان یکشنبه 26 دی 1400 ساعت 17:06

قبلا گفتم و بازم بگم که عاشق این تشبیه کردنات استم

مرسی عزیزم

ترانه شنبه 25 دی 1400 ساعت 02:58 http://taraaaneh.blogsky.com

چه تخیل قویی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد