بزرگ ترین لذتی که این روزا می بری؟
دراز کشیدن و پهن شدن توی یک محلول غلیظ گرم, بالای سرم ویو دارچین و پر لیمو (خودم فقط میبینم). گاهی اوقات فشار تی بگ روی شکمم هست ولی اعتنایی نمیکنم. گاهی ام که چشام رو باز میکنم یه کلاغ توی صحنه ست زل زده به ته فنجون و منتظر نشسته بیام بیرون که خبرای مزخرفش رو جار بزنه. من زرنگ ترم بیشتر می چسبم ته فنجون.
سلام مهربان
امیدوارم خوب باشید.
_ __ _ __ _ _ _
این تصویر به چشم های من قلاب انداخته.
انقدر سنگینه که نمیتونم بلندش کنم و انقدر شفافه که هی میخوام ببینمش.
چه سلام زیبا و پر احساسی, ممنونم ازت
خوشحالم که دوست داشتی راستش اصلا یادم نمیاد کار کی بود که بهت معرفی کنم چون عاشق تصویرگری ام توی آرشیومم داشتم, آره دیدنش مجموعه چندتا احساس متفاوت و لذت بخشه
قبلا گفتم و بازم بگم که عاشق این تشبیه کردنات استم
مرسی عزیزم